دانلود رمان عقاب بی پر از زهرا ارجمندنیا pdf بدون سانسور
دانلود رمان عقاب بی پر از زهرا ارجمندنیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
مثل همهی آبهای ریخته که دیگر برنمیگردند، مثل همهی تیرهایی که از کمان رها شدهاند، رها شو سمت من…! عقاب بیپری شدهام که دستش کوتاهست برای رسیدن به تو! اینبار… تو بیا و بمان و دیگر برنگرد…
خلاصه رمان عقاب بی پر
ادای لبخند معنادارش را در می آورم و چشم هایم شکل خودش ریز می شوند. -پس ممکنه آمار منو کف دست اونایی بذارین که می خوان سر از کارم در بیارن. منظورش سیروان است و اتفاقا بد نیست بداند من گروکشی را خوب بلدم. -ممکنه. به هرحال راننده های تاکسی مثل دکترا محرم نیستن. اینبار او ادای من را در می آورد و سرش را خفیف و آرام به بالا و پایین تکان می دهد. -کاش باشن…! حواسم پرته صدای ترمز ماشینی می شود که کمی آن طرف تر ویراژ دادنش گرفته… -چی باشن؟
-محرم…! محرم باشن، راننده های تاکسی و میگم. همان پوزخند را تا وقتی که از تاکسی پیاده می شود حفظ می کنم و به سمت شیشه ی سمت شاگرد خم می شوم. -بمونم اگر خریداتون زیاده… ساعد دستش را از قاب شیشه رد می کند و خم می شود. -گوش های تیزی دارید. شانه بالا می اندازم. -نیتم خیره… -نه ممنون. این چند تا کوچه رو قدم می زنم. راستی… خانم واحدی اگر دوست داشته باشین خوشحال میشم دعوت فردامو قبول کنید. یه مهمونی خودمونی و ساده است.
اصلا اعصاب مهمانی رفتن را ندارم. آن هم مهمانی ِ کسی که عصای مادر درونم را قورت داده!! -ممنون از لطفتون. مردمک چشمانم با بالا رفتن ابروهایش تکان میخورد. -خب… این یعنی که دعوتمو قبول می کنید؟ کمی دیگر به چانه زدنش ادامه دهد، غیر از درد مچ دست کمر درد هم می گیرد. -نه! فردا کار زیاد دارم. -مرخصی رد می کنم. – شاید یه وقتی برای یه مسئله ی مهمتری مجبور شم مرخصی بگیرم برای همین ترجیح می دهم مرخصی هامو نگه دارم برای روز مبادا… پوزخندش که هیچ، لبخندش هم…