دانلود رمان درد عمیق من از ملیکسا pdf بدون سانسور
دانلود رمان درد عمیق من از ملیکسا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
همه چی از اونجایی شروع میشه که ادرین تصمیم به ازدواج با یلدا رو می گیره، یلدایی که هیچ کس اون رو تایید نمی کنه و همه با ازدواج این دو مخالفند. ادرین بخاطر محبوبش قید همه و حتی خانوادش رو هم می زنه اما عاقبت این کار به کجا ختم می شود؟
خلاصه رمان درد عمیق من
از اتاق بیرون اومدم اما با دیدن دختری که رو به روم بود جا خوردم و صورتش رو آنالیز کردم، موهای مشکی کوتاه و چشم های قهوه ای، در کل چهره ی معصومی داشت. مامان از جاش بلند شد، سمتم اومد و آروم گفتم: مامان این دختره کیه؟ لبخندی زد و گفت: خوشگله؟ سرسری و با لبخند کج و کوله ای گفتم: آره خوشگله. مامان بغلم کرد و گفت:پس مبارکت باشه عزیز دلم. با چشمای از حدقه بیرون زده از آغوش مامان بیرون اومدم و گفتم: چی مبارکم باشه!؟ مامان نگاهی به دختره که داشت با آدرینا صحبت می کرد انداخت و گفت: همین دختر
خانومی که مقابلته یا بهتره بگم سنیتا خانوم. نا خود آگاه دوباره به سنیتا نگاه کردم، اما من هیچ علاقه ای بهش نداشتم. رو به مامان گفتم: اما مامان من این دختره رو دوست ندارم! اصلا من زن نمی خوام. مامان چشماش رو ریز کرد و گفت: فکر کردی من و بابای خدا بیامرزت از همون اول لیلی و مجنون بودیم!؟ تو برو باهاش آشنا بشو مطمئن باش بهش علاقه پیدا می کنی ببین چقدر دختر گلیه، خوشگله، مهربونه، خانوادش رو می شناسیم، خودشم سالمه. تای ابروم رو بالا دادم و گفتم: مگه قرار بود ناقص باشه؟ مامان دستاش رو به کمرش زد و
گفت: عه حرف نزن ببینم، حالا شما با هم حرف بزنین ببینیم چی می شه. وارد آشپزخونه شدم و دو تا فنجان قهوه ریختم و با حرص روی صندلی رو به رو سنیتا نشستم که با تته پته گفت: س سلام آقای. پرتویی سری تکون دادم و گفتم: سلام. آدرینا از جاش بلند شد و گفت: خب من میرم شما به کارتون برسین. بعد نیشش رو شل کرد و زیر لب ادامه داد: حواست به خودت باشه ها! با یه نیشگون ریز و خنده پذیراییش کردم که اخمی کرد و به سمت آشپزخونه دویید. به سنیتا نگاه کردم که سرش پایین بود و با انگشتاش بازی می کرد، نفس عمیقی کشیدم…