دانلود رمان بابا لنگ در از جین وبستر pdf رایگان بدون سانسور
دانلود رمان بابا لنگ دراز از جین وبستر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
شخصیت اصلی داستان، «جودی آبوت» دختر سرزنده و باهوشی است که در یک پرورشگاه بزرگ می شود اما با پشتیبانی مالی حامی ناشناس خود می تواند به مدرسه خصوصی راه یابد. جودی که حامی خود را نمی شناسد و فقط در یک نگاه از پشت سر دیده است، او را «بابا لنگ دراز» می نامد و اغلب درباره زندگی و فعالیت هایش به او نامه می نویسد…
خلاصه رمان بابا لنگ دراز
بابا لنگ دراز عزیز گوش کنید. ببینید امروز چی یاد گرفته ام سطح محدب هرم ناقص از هرم منظم برابر است با نصف حاصل ضرب مجموع محیط قاعدتین در ارتفاع هریک از ذوذنقه های آن شاید به نظر شما درست در نیاید ولی من حاضرم آن را ثابت کنم من هرگز راجع به لباس هایم برای شما ننوشته ام بابا، اینطور نیست؟ شش دست لباس همه نو و شیک همه را خریده ام نه اینکه دست دوم از یک نفر که جثه اش از من بزرگتر بوده به من رسیده باشد. شما نمیدانید این موضوع در زندگی یک یتیم تا چه حد قابل توجه است، وشما این لباس های شیک را به من داده اید و من خیلی خیلی خیلی سپاسگزارم،
توفیق به تحصیل نعمت بزرگی است ولی شش دست لباس داشتن گیج کننده است. شکر خدا که این لباس ها را نه میس پریچارد که عضو هیئت مدیره است برای من انتخاب کرد نه مادام لیپت، یکی از لباس ها لباس شب است از تور صورتی، با زیر پوش ابریشمی (وقتی که آن را می پوشم حسابی زیبا می شوم) یک لباس آبی برای کلیسا، یک لباس مخصوص چای از پارچه قرمز که روی آن به سبک شرقی دست دوزی شده ( وقتی که آن را می پوشم شبیه کولی ها می شوم ) دیگری از پارچه ابریشمی گلبهی، با کت و دامن خاکستری برای کوچه و بازار و آخرى یک لباس ساده برای سرکلاس، البته این لباس ها
برای خانم زولیارو تلج ۔ پندلتن خیلی حقیر است ولی برای جروشا… خدا می داند. لأبد حالا فکر می کنید چه دختر بی مغز سبکی و حیف پول که آدم خرج تعلیم و تربیت دخترها بکند؟ ولی باباجون شما اگر یک عمر لباس ارمک پوشیده بودید می فهمیدید من چه حالی دارم. وقتی که به دبیرستان رفتم دوره ای رسید که از دوره ارمک پوشی بدتر بود. چه آنوقت من از لباس های کهنه ای که در جعبه برای فقرا می فرستند می پوشیدم. شما نمی دانید باچه ترس و لرزی من روزها به مدرسه می رفتم، همیشه با خودم فکر می کردم حتما در کلاس مرا پهلوی دختری می نشانند که لباس من ابتدا متعلق به او بوده و…