برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان سایه های وهم pdf از jamileh a با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان jamileh a مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان سایه های وهم
حسی مثل برق از بدنم عبور کرد و به مغز استخـوانم رسیـد طوریکه نفوذشو تـوی ذره ذره ی یاختـه های تنم حس کردم
سرمای چندش آوری بدنمو مور مور کرد و فکر کنم دوباره وهم برم داشتـه دوباره نیروهای مرموز اومدن سراغم
دوباره دستای نامرئی راه نفسمو بستن خدایا این سایه ها کی دست از سرم برمـی دارن
آرامش کی به زندگیم برمـی گرده
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان مرزی از جنس تاریکی
قسمت اول رمان سایه های وهم
پنجره اتاقم رو باز کردم تا یه کم هوای تازه بیاد تـو اتاق خستـه شـدم از بس کلنجار رفتم باهاشون به کي بگم دوست
ندارم بیام مسافرت ،اونم با این همه کـار که ریختـه رو سرم
پشت مـیزم نشستم و کـامپیوترم رو روشن کردم مي خـواستم یه سری مطلب برای پایان نامه ام پیـدا کنم
باصدای زنگ موبایلم دست از کـار کشیـدم شقـیقه هام بد جوری مـیزد نمي دونم چند ساعت پشت مـیز نشستـه بودم
کش و قوسي به بدنم دادم اسم بابا روی گوشي ام خـودنمایي مي کرد شروع شـد هنوز نرفتـه دارند چكم مي کنند
بله بابا
سالم ، ببخشیـد مـیشـه تشریف بیاریـد بیمارستان کمالي کرج ،تـو جاده چالوس یه تصادف رخ داده ،شماره شمارو از تـو
گوشي پیـدا کردیم و زنگ زدیم
تصادف ، تـو جاده طوری که نشـدند
هنوز چیزی معلوم نیست
گوشي از دستم افتاد و بدنم شروع کرد به لرزش کجا بایـد مـیرفتم؟ بیمارستان کمالي کجا بود ؟ مغزم از کـار افتاده بود
مانتـو ام رو از رو جالباسي برداشتم و یه روسری انداختم رو سرم سوییچ ماشینم رو برداشتم دستام مي لرزیـد نمي
تـونستم ،نمي تـونستم پشت فرمون بشینم زنگ زدم آژانس زودتر از اینکه…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید