برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان فصل با تـو بودن pdf از صنم جمالی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان صنم جمالی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان فصل با تـو بودن
بهار یه دختر روستاییه که علاوه بر فقر مالی و خیلی از مشکلات دیگـه و بر
خلاف دخترای دیگـه روستا وارد دانشکده پزشکی مـیشـه.بعد از اتمام تحصیلاتش
وقتی وارد روستا مـیشـه و با پسر ارباب اون روستا که
بهار به شـدت ازش متنفر بوده،ناخـواستـه اشنا مـیشـه
تـو این اشنایی حامد عشق در نگـاه اولو تجربه مـیکنه اما بهار
بهار اونی نیست که حامد دیـده،حامد برای دیـدن بهار بایـدچشم رو تابستـون
سبز و گرم قلب بهار ببنده،بایـد از پاییز و زمستـون سخت وجود بهار بگذره .
بایـد بفهمه بهار فصل زندگی دادن و از خـود گذشتنه
رمان پیشنهادی:دانلود رمان به من فرصت بده مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان فصل با تـو بودن
باران که مـیبارد زمـین اغوش خـود را مأمن قطره های زیبایش مـیکند.
ابر همچنان مـیبارد و مرا غرق در گذشتـه خـویش
مـیکند.
باران همـیشـه شریک لحظه های ناب زندگی من بود،
لحظه هایی که یکبار برای همـیشـه اتفاق مـی افتاد.
مادرم عاشق صدای باران بود و هنگـام تـولد من زمانی که باران
مـیباریـد،دلش مـیخـواست به پاس عشقش به باران نامم را
باران بگذارد،اما پدر از اول با اوشرط کرده بود که اگر ثمره
عشقشان دختر بود خـودش نام او را خـواهد گذاشت و اگر
پسر شـد تعیین نام با مادرم خـواهد بود،به همـین خاطر من شـدم بهار………..
همه روزهای زندگیم بهاری بود،تنها فرزند خانواده بودم و
صاحب تام االختیار محبت پدر و مادرم.شایـد پولی در
بساطمان نبود اماقلبهایی داشتیم که به خاطر یکدیگر مـیتپیـدند.
روزها مـی امدند و مـی رفتندو من طعم خـوشبختی را
با تمام وجودم احساس مـیکردم و قد مـی کشیـدم.
۴۱ساله بودم که خزان زندگیم از راه رسیـدو پرنده عمر پدر از ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید