برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان لحظه ی دیـدار pdf از اعظم نیک سرشت با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان اعظم نیک سرشت مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان لحظه ی دیـدار
آوا علاقه زیادی به موسیقـی دارد و از طریق گوش دادن به کـاستـهای تک نوازی
تار استاد پرهام،به شـدت واله و شیـدای او مـیشود از طرفی پسر داییش مهبد
که نزدیک شش سال است به انگلستان رفتـه به آوا عشقـی یکطرفه دارد و
از او خـواستگـاری مـی کند اما آوا به جز پرهام چیزی نمـی بیند و نمـی شنود و
تنها به دنبال راهی برای ارتباط با استاد پرهام مـی گردد ولی….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان قمار آرزوها
قسمت اول رمان لحظه ی دیـدار
در واقعیت بودم یا رویا نمـی دانستم در مکـانی غریب بودم
در مرزی بین خـواب و بیـداری.غریبانه به اطراف نگـاه مـی
کردم و به سوی مقصدی نامعلوم پیش مـی رفتم که قطره ای
اب روی صورتم افتاد.قرات یکی پس از دیگری بر سر و
صورتم مـی خـورد.باران کم کم به رگبار تبدیل شـده بود
همه ی اطرافم خیس بود و باران همچنان مـی باریـد.
صدای قطرات باران که با شـدت به شیشـه ی اتاق مـی خـورد
مرا یک باره از عالم خـواب جدا کرد،بازهمکـابوس به
سراغم آمده بود.با بی مـیلی چشمانم را به ساعت دوختم هوا
تاریک بود و عقربه ها به سختی دیـده مـی شـد.دوباره
چشمانم را بستم هنوز خـوابم مـی آمد.اما صدای باران مجبورم
کرد از جا بلند شوم .پنجره باز مانده بود و اتاق سرد به
سرعت ژاکتم را پوشیـدم.سرما در جانم رخنه کرده بود،کنار
پنجره ایستادم و به حیاط خیره شـدم.رعد و برق اندکی
اتاقم را روشن کردو عقربه های ساعت را نشانم داد.پنج صبح بود
پشت مـیز نشستم و چراغ مطالعه را روشن
کردم.کتاب جدیـدی را که خریـده بودم گشودم،حوصله ی مطالعه
نداشتم،سرم کمـی درد مـی کرد..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید