برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پادشاه قلب pdf از ساغر هاشمـی مقدم/شیـدا رضایی اصل مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ساغز هاشمـی مقدم/شیـدا رضایی اصل مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان پادشاه قلب
رمان درمورد زندگی دوتا دختر به اسم شیـدا و آنژالست
شیـدا در گذشتـه یه اتفاقـی براش افتاده که باعث شـده از عشقش جدا بشـه؛
حاال آنژال عاشق
رمان پیشنهادی:دانلود رمان نت های هوس مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان پادشاه قلب
بهش خیره شـدم شیـدا کیهانی متـولد شیراز چشم و مو ابرو مشکی همـیشـه به چشمهاش حسودیم
مـیشـد! با پوست سفیـد و قد حدود یک متر و شصت و هفت سانتی متر و سن بیست و نه سالش بود
با اینکه شش سال اختالف سنی داشتیم؛ اما خیلی باهم خـوب بودیم
شیـدا: »دوازده سالم بود که مامان سرطان گرفت و فوت کرد از اون موقع به بعد من و بابا تنها زندگی
مـیکردیم البتـه یه چند وقتی مادر بزرگم پیشمون بود؛ اما خب یک سال بعد اون هم فوت کرد البتـه
یه فسیلی بود واسه خـودش فوت که کرد کل خاندان یه نفس راحت کشیـدن! من یه خاله هم داشتم
به اسم لیال تا حاال ندیـده بودمش چون ایران زندگی نمـیکرد حتی از مرگ مامان کوثر هم خبر
نداشت! یه روز که داشتم از مدرسه مـیاومدم یه خانومـی جلوی راهم رو گرفت و ازم سوال کرد:
شما اهل این محله هستین
شیـدا: »بله امرتـون «
دنبال یه خانواده به اسم کیهانی مـیگردم؛ شما مـیشناسیـدشون !
اون لحظه مغزم هنگ کرد! یعنی این خانوم کی بود که دنبال ما مـیگشت ! اون لحظه کلی سوال تـو
ذهنم اومد
شیـدا: »ب ب بله شما چیکـارشون داریـد
من من خـواهر کوثر ملکی هستم اسمم لیالست !مـیشـه بهم بگین کجان
اون لحظه سرجام مـیخکوب شـدم چجوری بعد این همه سال دنبال مامانم اومد ! یعنی کسی نبود که
بهش خبر بده که مامانم نیست !
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید