برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ایسکـا pdf از حدیث عیـدانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان حدیث عیـدانی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان ایسکـا
نیاز مشکـات، دختری مستقل، با عزت نفس و کمـی غد که قصد داره از ایران بره و
مدیر برنامهی رهبر موسیقـی یه گروه معروف بشـه
موسیقـیدانی که در همهجا بهعنوان یک فرد خـوشمشرب شناختـه مـیشـه؛
ولی بهتدریج با تـوجه به اتفاقاتی که در خلال داستان مـیفتـه، اخلاقش
از اینرو به اونرو مـیشـه و درگیریهای خاصی با نیاز پیـدا مـیکنه
درگیریهایی که از چند جهت بهشـدت زندگی این دو نفر رو
تحت تأثیر قرار مـیـده
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان گوتن حدیث عیـدانی
قسمت اول رمان ایسکـا
سوار ماشین که شـدم گوشیم زنگ خـورد، لبخند کمرنگی
روی لبم نشست بدون نگـاهکردن به اسم طرف هم
مـیـدونستم که کی اونور خطه موبایل رو از تـوی کیفم
درآوردم و مثل همـیشـه، بدون سالم، جواب دادم:
– تازه سوار ماشین شـدم، یه ربع دیگـه دم خـونهتـونم
و همزمان با این حرف، ماشین رو روشن کردم جیغ صنم
بلند بود و من که هنوز به تن صدای بلند و تیزش عادت
نکرده بودم، موبایل رو کمـی از گوشم فاصله دادم
– نیاز خانوم، واقعاً چجوری مـیتـونم یهخرده ادب بهت یاد بدم
تا بتـونی اول هر مکـالمه به مخاطبت سالم کنی؟ واقعاً
این کـار خیلی سختـه؟
لبخندم عمـیقتر شـد این عادتم همـیشـه دلش رو خـون مـیکرد
بیربط با موضوع، پرسیـدم:
– آمادهای که؟ نیام اونجا سه ساعت معطل قروفرت بشم
با حرص پوفی کشیـد مـیـدونست که مرغ نیاز یه پا داره و تا نخـواد،
کـاری انجام نمـیشـه مثل همـیشـه زود از موضعش
پایین اومد و مسئله رو کش نداد
– بنده آماده مـیباشم رسیـدی یه مـیس بنداز، مـیپرم پایین
باشـهای گفتم و بدون خداحافظی قطع کردم اون شب هوای
تـهران خیلی سرد و دلچسب بود شیشـههای ماشین، به
خاطر حرارت داخل اتاقک، بخار…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید