برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بالی برای پریـدن pdf از S.Shahbazi با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان S.Shahbazi مـیباشـد
موضوع رمان : تخیلی/عاشقانه
خلاصه رمان بالی برای پریـدن
داستان درباره دو نفره یه مادر و یه دختر. مادری که زندگیش داره به چشم دخترش مـیاد و دختری که بایـد
بفهمه چه به سر مادرش اومده….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بالاتر از سیاهی
قسمت اول رمان بالی برای پریـدن
سرم درد مـیکرد. چند دقـیقهای بود که بههوش اومده بودم ولی نمـیـدونستم چرا بیهوش شـدم! زیر دستم
نرمـی خیلی زیادی رو حس مـیکردم. نرمـی رو فقط زیر دستـهام حس مـیکردم ولی زیر بدنم تیغ تیغی بود به
طوری که دیگـه صبرم تموم شـد. یکی از چشمهام رو باز کردم از چیزی که مـیـدیـدم اون یکی چشمم خـود به
خـود باز شـد، باورم نمـیشـد. با اینکه یادم نمـیآمد کجا خـوابیـدم اما مطمئن بودم که تـو بیابون نخـوابیـدم. آخه
با عقل جور در نمـیاد!
کدوم ادم عاقلی تـو بیابون که پرنده هم پر نمـیزنه، مـیخـوابه؟!
بلند شـدم به لباسهام نگـاه کردم. انگـار از دره افتادم پایین!
لباسهام پاره وخاکی بود؛ اصالً یه وضعی!
اگـه رو شن هم غلط مـیزدم اینطور خاکی نمـیشـد. به راه افتادم هرچی مـیرفتم به هیچ جا نمـیرسیـدم. هم
تشنه وهم گرسنه بودم.
انگـار نصف انرژیم رو گرفتـه بودن. حدودا نیم ساعت بعد رسیـدم به یه جایی که دیگـه دهنم از این بازتر
نمـیشـد. یک خط، مرز بین بیابونی که تـوش بودم و یک جنگل سرسبز! حتی تا اینجا هم صدای آبشارش
مـیآمد. بدونِ تلف کردن وقت به سمت مرز دویـدم از خط که رد شـدم، احساس خستگی بیش از حدی کردم.
به راه افتادم. صدای آب رو پیش گرفتم. از کنار درختـهای سر به فلک کشیـده رد شـدم. راه زیادی بود اما
صدای آبشار به خـوبی شنیـده مـیشـد. پنج مـین که راه رفتم، به آبشار رسیـدم برای….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید