برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان هفت خط pdf از گیسو خزان با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان گیسو خزان مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان هفت خط
دیار رئیس مغرور و سرد یه شرکت تبلیغاتی که برای انتقام از قاتل برادرش عضو گروه
مسابقات غیرقانونی مـیشـه غافل از این که پدرش دنبال کسی مـی گرده
تا وارد زندگیش بشـه و از شرکت تـو مسابقه منصرفش کنه…
آلما که به خاطر آزادی پدرش مجبور به کـار تـو شرکت دیار شـده این پیشنهاد و
قبول مـی کنه ولی نمـی دونه که دیار ازش کینه به دل داره و قراره بعد از این ازدواج اجباری این کـارش و تلافی کنه و…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان سنگ سیاه مرضیه یگـانه
قسمتی از رمان
نگـاش مردموزنده شـدم.آرادجسم بی جونمودنبال
خـودش مـیکشیـدازپله هابالامـیرفت وبه جلوخیره شـده
بود.دراتاقموبازکردباهم تـوي اتاق رفتیم.دروازپشت
قفل کرد.باانگشتانم بازي مـیکردم،آرادباعصبانیت روي تخت هلم
دادبهش خیره شـدم ابروهاش تـوهم گره خـورده بود.
دکمه هاي پیراهنشوبازکردوبایه حرکت درش اورد.نمـیـدونستم
مـیخـوادچی کـارکنه،گوشـه ي تخت خزیـدم به سرووضعم نگـاه کرد
مانتـوي سفیـدم ازچندجاپاره شـده بود.یه بلیزآستین
بلندبایه شلوارجین ازتـوکمددیواري بیرون کشیـدوبه طرفم پرت کرد:
بپوش لباسات خیسه.
به بازوهاي عضله ایش نگـاه کردم یه رکـابی مشکی تنش بود
باصداي آرومـی گفتم:باشـه.تـوبروبیرون.
آروم ترشـده بوداماهنوزاخم کرده بودانگـارحرفمونشنیـد:تـوخیابون چی کـارمـیکردي؟
جرات نمـیکردم بگم مـیخـواستم خـودکشی کنم.به پنجره خیره شـدم:هیچی.
دیگـه سوالی نپرسی
دوازاتاق بیرون رفت.حتی فرصت ندادازش تشکرکنم،
مانتـومودراوردموپیرهنوپوشیـدم،موهاي خیسمم
بازکردم.خـواستم روي تخت درازبکشم که ترسیـدم.
اصلاازاین ایرج بعیـدنبودنصفه شب بیادخفم کنه اون موقع دیگـه آرادم
نبودنجاتم بده.دراتاقموقفل کردم.
روي تخت درازکشیـدم.پتـوموروي سرم کشیـدم.
به گندایی که امروززدم فکرمـیکردم به اینکه شریک ایرج
چقدرراحت گولم زدوپولاي تقلبی بهم داد.حتماایرج وآدماش
دربه دردنبالشن،ولی دیگـه چه فایـده به احتمال۱۰۰%ازمرزخارج شـده و
داره به ریش ایرج وآدماش مـیخنده.خب تقصیرمن
چی بود ایرج چندسالی بودکه باهاشون معامله مـیکردو
هردفعه پولاي اصل مـیـدادن.۳-۴تاکیف بوداولیشوکه دیـدم خیال
کردم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید